خدا قوت برادر
سري بزن و راهنمايي نما
يا زهرا
...كمر ظهير از وسط به پشت خم شد . خون بر روي ديوار كنار كوچه شتك زد وبوي گوشت سوخته مشام همسالان ظهير را آزرد و او آرام چشمانش را بر روي دو چرخه اش بست...
ممنون مي شوم اگر درباره اين مطلب نظر خود را بگويي
يا علي مدد