منبع ایرانیوز ------هومن مجد – ایرانی مقیم آمریکا – همان کسی است که سخنرانی امسال محمود احمدی نژاد در سازمان ملل را ترجمه می کرد.مجد پس از این رویداد با نگارش گزارشی به سفارش آبزرور – خاطرات همراهی سه روزه با احمدی نژاد را منتشر نمود.ایرانیوز متن کامل این گزارش جالب و نکات جالب تر آن را منتشر می کند.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
سه شنبه 19 سپتامبر همزمان با سخنرانی معروف رئیس جمهوری ایران؛ محمود احمدی نژاد وارد مجمع عمومی سازمان ملل شدم.
در کنارم – متکی وزیر امور خارجه و ظریف نماینده ایران در سازمان ملل نیز حضور داشتند.
احمدینژاد با راهنماییهای من در حرکت بود و من نیز پشت سر او حرکت میکردم. جمله «من و محمود» عبارتی بود که مدام در ذهنم تکرار میشود و به آن فکر میکردم.
«من و محمود».
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
متن سخنرانی او را حتی قبل از اینکه خودش روز دوشنبه 18 سپتامبر وارد منهتن شود، دیده بودم. من مترجم شفاهی او بودم یا حداقل صدای انگلیسیاش در سازمان ملل.
پدرم یکی از سفرای زمان شاه بود و من بیشتر دوران زندگیام را در آمریکا گذرانده بودم. پس از یک دوره فعالیت در صنعت سینما برای رسانهها و مطبوعات آمریکا مطالبی در مورد محمد خاتمی رئیس جمهوری وقت ایران تولید کردم ودر این میان نیز تماسهایی با اعضاء دولت او داشتم. این تجربه ارزشمند در کنار برخورداری از شرایط و صلاحیتهای لازم و حسن اعتماد مقامات ایرانی موجب شد تا به عنوان مترجم به آقای احمدینژاد معرفی شوم و حتی در بسیاری از مجامع عمومی و محافل خصوصی همچون مهمانی که در هیلتون برگزار شد، حضور داشته باشم. همین موقعیت هم باعث شد تا بتوانم در حد گذرا با احمدینژاد واقعی آشنا شوم و در واقع احمدینژاد حقیقی را کمی بشناسم.
نحوه سخن گفتن احمدینژاد بسیار ساده و در واقع همانطور که خودش میگفت عامیانه بود.(و این به شدت کار را مشکل می کرد) استفاده از زبان عامیانه و غیر سیاسی از ویژگیهای گفتاری احمدینژاد به شمار میآید که خوب ترجمه آن نیازمند مهارت خاصی می شود. درمجمع عمومی سازمان ملل تفاوتهای اندک و بسیار ظریفی در لحن صدا یا حرکات بدنی او با آنچه من سعی در بازتولید مجدد آنها به عنوان مترجم میکردم، دیده میشد اما به طور خاص به عنوان یک مترجم شفاهی مجبور به حفظ وفاداری در ترجمه تمام جملات و عبارات و انتقال احساسات آنها به مخاطبان بودم.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
ترجمه و بازگرداندن ظرافتهای گفتاری در زبان فارسی فرآیند بسیار مشکلیست به طوری که در بسیاری از موارد باعث گمراه شدن مخاطب و یا مضحک جلوه دادن حرفهای گوینده میشود به خصوص زمانی که با مطبوعات آمریکایی مصاحبه میکنید.
زمانی که بریان ویلیامز خبرنگار شبکه NBC در مورد شیوه لباس پوشیدن آقای احمدینژاد و تأکید او بر استفاده از کاپشن بهاره سؤال کرد، وی پاسخ داد: شنیده ایم شما کت شلواری هستید، من هم کت شلوار پوشیده ام.
مترجم این جمله را چنین ترجمه کرد: شما لباس مناسبی به تن میکنید، من هم لباس مناسبی پوشیدهام.
این عبارت خیلی به جمله «... چون به شما میآید، من هم پوشیدهام» نزدیک است و احتمال دارد که به راحتی اشتباه شود.
یا وقتی که ویلیامز از رئیس جمهوری ایران سؤال کرد که آیا مایل است به غیر از منهتن جایی دیگر را ببیند، واکنش آقای احمدینژاد به این سؤال، پاسخ «بله» بود و در یک جواب کلی برای تأکید و توضیح بیشتر گفت: «البته اصراری ندارم» که این جمله نیز با عبارت «البته! ما مصر نیستیم.» ترجمه میشود که به شدت با معنی عبارت «البته! واقعاً به این موضوع اهمیت نمیدهیم» نزدیک است. این درحالی است که آقای احمدینژاد بر این باور است که آمریکا جای جالبی است و با این جملاتی که به این سبک ترجمه میشود، به نظر میرسد که دیدن آمریکا جذابیتی برای او ندارد.
این زبان عامیانه گاه چنین سوء تفاهم هایی را ایجاد می کرد.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
همه چیز حاکی از این موضوع است که آقای احمدینژاد نخواسته است با علنی کردن برخی از تمایلات خود اعتبار و صلاحیتهای انقلابی و بنیادی خود را از بین ببرد اما حقیقت این است که رئیس جمهور نه تنها جاذبههای منهتن را از دست داد، بلکه تجربه تحقق برخی از رویاها و آرزوهایش را نیز به فراموشی سپرد چرا که ویزای مخصوصی که برای او صادر شده بود، به وی اجازه میداد تا تنها در شعاع 25 مایلی مقر اصلی سازمان ملل در حرکت باشد!
احمدینژاد در نخستین روز از سفر خود کمتر از یک مایل از جایی که بود، دور شد و بیشتر اوقات را در اتاق ملاقاتش در طبقه 48 هتل اینترکانتیننتال کلسینگتون سپری کرد و به مرور این مکان تبدیل به یک برج و باروی خیالی شد.
شاید لیموزین ضد گلولهای که احمدینژاد در نخستین روز از سفرش سوار آن شد، اولین چیزی بود که او در زمره جذابیتهای آمریکایی به دلیل وجه تشابه با وقایعی که در مورد جان اف کندی رخ داده بود، تجربه کرد.
سهشنبه بعدازظهر، پیش از اینکه نوبت به سخنرانی آقای احمدینژاد برسد، من و او به طور خلاصه در مورد متن سخنرانی صحبت کردیم. به هیچ وجه به نظر نمیرسید که او برای از دست دادن مهمانی عصرانهای که توسط کوفی عنان ترتیب داده شده بود و یا نرسیدن به مراسم سخنرانی جورج بوش در سازمان ملل نگرانی داشته یاشد. نیم ساعت بعد، گوشهای از طبقه همکف سازمان ملل کنار دو نفر از دیپلماتهای ایرانی نشسته بودم که او و مورالس رئیس جمهوری بولیوی را ملاقات کردم. اعتراف میکنم که کمی بیشتر از کمی احساس نگرانی میکردم و عصبی شده بودم. با خودم میجنگیدم که بر وسوسه اغوا کننده داشتن عکس یادگاری با رئیس جمهوری بولیوی غلبه کنم ...
نگران ومضطرب، تصمیم گرفتم تا کمی در محوطه سالن سازمان ملل قدم بزنم. نزدیک همسر آقای احمدینژاد شدم که کاملاً در چادری سیاه پوشیده شده بود و توسط یک مأمور امنیتی محافظت میشد. میدانستم که همسر آقای احمدینژاد متفاوت و برخلاف دیگر مقامات عالیرتبه ایرانی، او را در این سفر همراهی میکند.
نزدیک شدن بیش از اندازه و حتی صحبت رو در رو با او هم غیر شرعی و بیادبانه بود! بنابراین همسر آقای احمدینژاد به عنوان خانم احمدینژاد در گوشهای انتظار آغاز سخنرانی رئیس جمهوری ایران یعنی همسر خودش را می کشید.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
موجی از نگرانی و کنجکاوی همراهان رئیس جمهوری ایران را احاطه کرده بود. البته طی شدن ساعتهای بعدازظهر هم به این موضوع کمک می کرد اما حقیقت این است که دلیل همه نگرانیها پخش زنده مراسم از شبکه خبری CNN بود.
در میان حضار؛ نمایندگان عراق به طور شاخص به چشم میخوردند اما به جرأت میشد گفت که آنها تمایلی برای تغییر دادن شرایط حاکم بر گروه خود نداشتند.
احساس میکردم که تعرق بدنم بیشتر شده، ناگهان متوجه شدم که انگار هر چه میشنوم، مرا به سمت پایان دنیا نزدیک میکند. به تنها چیزی که فکر میکردم، رسوایی رونالد ریگان و حرف های او بود.
جمله «ما ظرف 5 دقیقه بمباران دنیا را شروع میکنیم» در ذهن من تکرار میشد.
به هیچ وجه قصد تغییر مسیر و دور شدن از اصل متن را نداشتم اما واقعیت است گاهی اوقات دانستن لغات اندک برای ترجمه کردن آن هم در جایی مثل سازمان ملل، بسیار ناامید کننده و حتی ترسناک به نظر میرسد حتی اگر منجر به روانه شدن من به زندان اوین در تهران نشود!
واقعیت این است که من بخشهای اندکی از سخنرانی آقای احمدینژاد و آنچه که خوانده بودم را به یاد میآوردم و احساس میکردم که خیلی ازاو دور شدهام و همه چیز را وقتی که در حال کنترل بخشهایی از متن سخنرانی او بودیم، تنها با یک گوش شنیدهام و احمدینژاد را به عنوان کسی که باید تک تک واژهها و حتی حرکاتش را نیز ترجمه میکردم، تنها از گوشه یک چشم دیدهام ...
پس از اینکه سخنرانی تمام شد، یکی از مأمورین امنیتی آفریقایی سازمان ملل جلوی مرا گرفت و از من خواست تا یک کپی از سخنرانی را به او بدهم. او معتقد بود که این سخنرانی یکی از جالب ترین سخنرانیهایی بوده است که تاکنون شنیده بود. کپی از متن سخنرانی را که با خود داشتم، در جایگاه مخصوص مترجمان جا گذاشته بودم. دیپلمات ایرانی که همراهم بود، به او قول داد که کپی متن سخنرانی را که متعلق به خودش بود، به او بدهد.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
اگر چه آقای احمدینژاد به شدت با آرزوهای خوب و دعای خیر تودههای مختلف مردم احاطه شده، اما با لحن خاصی از من سپاسگذاری کرد و گفت: شنیدهام که خیلی عالی و بیعیب و نقص کار کردهاید. واقعاً ممنون هستم.
آقای احمدینژاد نه تنها فردی محصور کننده و طلسم کننده است، بلکه او توانایی قابل ملاحظهای در متقاعد کردن دیگران برای اینکه ارتباط نزدیک و صمیمانهای با آنها برقرار میکند، دارد. حتی لباس او در حین سادگی در رنگ، فرم و قیمت باعث تغییر نگرش و جذابیت بخشیدن به او شده به طوری که او را کمتر شبیه مردی سیاسی نشان میدهد و بیشتر کمک به انعکاس شخصیت غیر سیاسی اش میکند.
صبح روز بعد، احمدینژاد رأس ساعت 7 و 30 دقیقه صبح بار دیگر از خبرنگاران و بسیاری از دانشپژوهان و کارشناسان مسایل سیاسی، پذیرایی کرد. او از حضور مایکل مور بسیار متعجب و هیجان زده شده بود. اگر چه این دیدار چندان قابل توجه نبود.
گری سیک از دانشگاه کلمبیا و جان لی اندرسون از مجله نیویورکر کنار من نشسته بودند. سه موضوع انرژی هستهای، اسرائیل و هولوکاست به عنوان مهمترین و اصلیترین محورهای گفت و گو مطرح بود.
به نظر میرسید که احمدینژاد از تکرار پاسخهای مکرر، خسته نمیشد. حضار مودبانه و سرشار از احترام برخورد میکردند. حتی در شرایطی که به نظر میرسید اوضاع رو به وخامت است هم هیچ کس از این حریم تجاوز نکرد.
اندرسون کوپر از شبکه خبری CNN در راحتترین وضعیت ممکن در مورد اوضاع پیش از انقلاب ایران، شرایط کنونی این کشور، تبلیغات منفی و حتی مبارزاتی که در رابطه با کنترل قاچاق مواد مخدر در مرز ایران – افغانستان انجام میشود، سؤالات مفصلی پرسید. من بعداً متوجه شدم که آن سؤالها باید کل جریان حاکم بر مصاحبهها را به سوی فضای بدون تنش هدایت میکردند تا کوپر در برنامه آن شب خود از CNN بخشهایی از آن را مورد استفاده قرار دهد.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
پس از پایان مراسم، آقای احمدینژاد یکبار دیگر از من به خاطر ترجمه متن سخنرانیاش در سازمان ملل تشکر کرد و گفت: من از سراسر دنیا حتی از سنگال هم شنیدهام که این سخنرانی فوقالعاده بوده است و باید به خاطر کمکهای شما برای چنین موفقیتی سپاسگزاری کنم.
رسانهها در مورد آقای احمدینژاد دو مورد را نادیده گرفتند.
هفته پیش گروه ایرانی دعوتنامه دو گروه منتخب را به سازمان ملل فرستادند که گروه نخست متشکل از اسامی حدود 50 نفر از کسانی بود که خواستار ملاقات خصوصی با رئیس جمهور بودند و گروه دوم را 500 نفر از کسانی تشکیل میدادند که مایل بودند در مهمانی شامی که رئیس جمهور در آن سخنرانی میکرد، شرکت کنند.
محل برگزاری این مهمانی تا شب قبل از آن محرمانه بود. مهمانان منتخب توسط نامههای الکترونیکی دعوت شدند و در جریان جزئیات امور قرار گرفتند. من هم یک نامه الکترونیکی دریافت کردم که تنها چیزی که در آن نوشته بود، این عبارت بود:
"خیابان ششم ، هتل هیلتون"
یک اتاق کنفرانس بسیار بزرگ و باشکوه ؛ مملو از مردانی که اکثر آنها دور میزهای پذیرایی نشسته بودند نخستین چیزی بود که جلب توجه میکرد. اغلب آنها افرادی تحصیلکرده، دانشمند و تاجر بودند که به عنوان ایرانیان مسلمان موفق در آمریکا شناخته شده اند و رسماً از جمهوری اسلامی حمایت میکنند.
همه آنها به گرمی از رئیس جمهوری که پهلو به پهلوی جواد ظریف، نماینده ایران در سازمان ملل در حرکت بود، استقبال کردند.
مجتبی هاشمی ثمره یکی از نزدیک ترین مشاوران سیاسی و دوستان احمدی نژاد هم در کنار آنها به چشم میخورد. مراسم با تلاوت آیات زیبای قرآن آغاز شد. رئیس جمهوری در حال یادداشت بخشی از سخنانی بود که مهمانان از میکروفونهایشان ایراد میکردند. خانمی از میان جمعیت از احمدی نژاد در مورد سادهتر شدن قوانین مربوط به حجاب در ایران سوال کرد. اگرچه خودش روسری به سر داشت و در آمریکا زندگی میکرد اما به نظر میرسید که در مورد بسیاری از مسائل به شدت منتقد است. رئیس جمهور همچنان به نوشتن ادامه میداد که با ورود همسرش که چادری مشکی او را دربرگرفته بود، با دو خانم دیگر برای لحظهای در این کار وقفه ایجاد شد
.آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
یکی دیگر از حضار در مورد روابط ایران و آمریکا سوال کرد. او تاکید داشت که نحوه مذاکراتی که سال گذشته در این باره پیگیری میشد بسیار امیدوار کننده بود و یادآوری کرد که سال گذشته هم درست همین جایی که درحال حاضر نشستهاست، نشسته بود که ناگهان رئیس جمهور حرفهای او را قطع کرد و گفت: البته واقعیت این است که او سال گذشته یک صندلی آن طرفتر نشسته بود !
احمدی نژاد با تعریف و تمجید از مردم ایران و جامعه ایرانی تاکید کرد که مردم آمریکا نیز ملت بسیار خوبی هستند اما حقیقت این است که فاصله بسیار زیادی میان فرهنگ آنها و فرهنگ ما وجود دارد. بگذارید با یک مثال این موضوع را توضیح دهم.
سپس وی به نقل از یکی از آقایان گفت: شرایط حاکم بر روابط ایران و آمریکا رو به وخامت است این بحران بدتر از سال گذشته نیست بلکه بهتر و بهتر میشود. سال پیش ما به شدت تحت فشار بودیم و به طرز بسیار جدی تهدید میشدیم به خصوص تهدید نظامی، امروز در بدترین شکل ممکن تهدید اقتصادی را برای ما مطرح میکنند. البته نباید چنین چیزی را بگویم برای کسانیکه به دنبال متقاعد شدن هستند. باید بگویم که شرایط به هیچ عنوان وخیم و مشکل ساز نیست. اگرچه آمریکا دعوت دارد فشار خود را بر ایران اعمال کند با این حال هیچ کاری نمیتواند انجام بدهد؛ چراکه ما واقعاً در حال پیشرفت هستیم و 118 کشوری که پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی را امضا کردهاند، نیز از فعالیتهای هستهای صلح آمیز ایران حمایت میکنند و بهانههای چهار یا پنج کشور برای متقاعد کردن جامعه جهانی جهت مخالفت با ایران به هیچ وجه راه به جایی نخواهد برد.
احمدی نژاد همچنین گفت: وقتی در اندونزی بودم خیلی مسائل همسو با تمایلات و علایق ما پیش رفت، هر زمان که ما به یک کشور آسیایی سفر کردهایم فریاد "احمدی نژاد از تو در مقابل آمریکا حمایت میکنیم" را شنیدهایم.
او این شعار را به انگلیسی گفت.
حقیقت این است که او با شیوه خودش آن میزان که لازم است حرفهایش را بیان میکند و همین میزان هم کافی است.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
رئیس جمهور در ادامه صحبتهایش تاکید کرد: موقعیت و شرایط سیاسی ما به لطف خداوند فوقالعاده است و این موضوع برای کسانی که نمیخواهند مردم ما پیشرفت کنند به هیچ وجه مطلوب نیست. وضعیت آمریکا در خاورمیانه روز به روز بدتر و بدتر میشود. آنها گمان میکنند که اگر به لبنان حمله کنند، از موقعیت بهتری برخوردار خواهند شد اما حقیقت این است که هیچ فرقی میان اسرائیل و آمریکا وجود ندارد و نباید اجازه بدهیم که میان این دو فرقی قائل شویم. آنها 33 روز به صهیونیستها فرصت دادند که شرایط جدیدی را در لبنان به وجود آورد اما در نهایت چیزی به دست نیاوردند. دقیقاً مثل همین ماجرا در عراق و افغانستان هم رخ داده بود. پس در یک بررسی کلی به این نتیجه میرسیم که این وضعیت ما نیست که روز به روز بدتر میشود، بلکه ما هر روز از شرایط بهتری هم برخوردار میشویم. ما قصد حکم فرمانی و سلطهگری بر دیگران را نداریم. فراموش نکنید که این آمریکا بود که یک طرفه روابط خود را با ایران قطع کرد. به خاطر دارم آقای کارتر گفت که باید ایران را تنبیه کرد زیرا اصول و موازین روابط دیپلماتیک را شکسته.
و حالا بسیاری انتظار دارند که ایران برود و ملتمسانه از آنها بخواهد که در این تحریم و از سرگیری روابط بازنگری کند که البته ما هرگز چنین کاری نخواهیم کرد.
هیچ ایرانی واقعی درهیچ کجای دنیا از ما نخواسته و نمیخواهد که چنین کاری را انجام دهیم هرگز برای چه چیزی باید این کار را انجام دهیم؟
رئیس جمهور از اینکه موفق به متقاعد کردن دیگران در مورد برنامههای اتمی ایران و برخورداری این کشور از قدرت و دانش لازم شدهاست به شدت احساس رضایت میکند و معتقد است که اگر خدای نکرده خدای نکرده ما از این موضوع استفاده نادرست کنیم و تغییر موضع بدهیم، به طور حتم غرب دست به تحریم همه فعالیتهای ما خواهد زد و از ما میخواهد که بخشهای مطالعات شیمیایی خود را در دانشگاههایمان تعطیل کنیم. فعالیتهای علمی خود را در مراکز مطالعات فیزیکیمان متوقف کنیم و حتی دانشگاهها و مدارس پزشکیمان را هم به حالت غیر فعال دربیاوریم. بهتر است حقیقت را بپذیریم آنها نمیخواهند شاهد پیشرفت و بهبود وضعیت ما باشند.
البته این موضوع به همه آمریکاییها بازنمیگردد زیرا بسیاری از مردم آمریکا انسانهای شریف و مردم خوبی هستند.
احمدی نژاد همچنین گفت: دو هزار صهیونیست میخواهند بر همه دنیا حکمفرمایی کنند، بسیار خوب شما میتوانید این کار را جای دیگری انجام دهید.
احمدی نژاد طوری حرف میزد که انگار از یک موضوع کاملاً اسرار آمیز پرده برمیداشت چیزی که صحبت در مورد آن در ایران غیرممکن و یا نشدنی بود.
آن روز بعد از ظهر 500 ایرانی متشخص و بانفوذ در یکی از زیباترین سالنهای هیلتون دور هم جمع شده بودند. مجموعهای از افرادی که به واسطه ایرانی بودن و وطنپرستی صرف و حفظ بسیاری از اعتقادها و باورهایشان از جمهوری اسلامی حمایت میکردند و رئیس جمهوری ایران را مورد تشویق و محبت خود قرار میدادند.
احمدی نژاد در هیچ یک از اظهارات خود در مورد تجهیز نظامی به خصوص جنگ افروزی سخن نگفت.
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید
حضور مردانی که چفیههای فلسطینی پوشیده بودند در یکی از میزهای نزدیک من خودنمایی میکرد به خصوص وقتی که با صدای بلند فریاد میکشیدند: الله اکبر!
رئیس جمهور با حرارت و شور خاصی هرگونه تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای را تکذیب کرد و گفت: زمان ساخت بمب به سر رسیدهاست.
اگر داشتن بمب اتمی میتوانست تضمینی برای حفاظت و بقای یک کشور باشد، قبل از هر چیز ادامه بقاء اتحادیه جماهیر شوروی باید تضمین میشد. و این کشور به هیچ وجه از نقشه جهان حذف نمی شد.
با به پایان رسیدن صحبت ها یاحمدی نژاد موجی از شلوغی سالن را پر کرد، آن مردهای چفیه پوش بار دیگر فریاد کشیدند و از شادی بالا و پایین پریدند و بر محمد و آل او صلوات فرستادند.
آنها فریاد می کشیدند: صل علی محمد بوی رجایی آمد، صل علی محمد بوی رجایی آمد....
شام توسط کارمندان هتل هیلتون سرو شد، بوی برنج ایرانی زعفران زده شده و کباب در فضا پیچیده بود.
ظرفهای نقرهای پر از انار و .... از صدقه سر بشکههای نفت 70 دلاری به ضیافت شام زینت دو چندانی بخشیده بود.
و بالاخره آقای احمدینژاد پس از نماز در جلوی صف نمازگذاران ایستاد و 2 ساعت با تک تک مهمانان به غیر خانمها دست داد و به همه آنها سلام گفت.
بحران غزه بیم ها و امیدها
گزارش تصویری از مراسم جشن روز استقلال اسراییل در تهران
قدرت نرم (1)/
فدرت نرم (2)/ برای حمایت از این بلاگ کلیک کنید
بمب دیپلماتیک در زمین بوش
آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید