سفارش تبلیغ
صبا ویژن

85/3/7
3:55 عصر

کالبدشکافی مسئله قومیت در آذربایجان

بدست سید عبدالمجید زواری در دسته

کالبدشکافی مسئله قومیت در آذربایجان



علی محمدی ایرانلو


آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری                  در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید 

در روزهای اخیر واکنش و اعتراضات گسترده مردم آذربایجان نسبت به اهانت روزنامه ایران و گمانه‌زنی‌های کارشناسان و مسئولان در ریشه‌یابی این اعتراضات از مهمترین رویدادهای سیاست داخلی کشور در اوایل خردادماه سال 85 تلقی می‌شود، بر این اساس در سطور فوق تلاش گردیده مسائل اخیر آذربایجان از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

قومیت‌ها و چالش‌ها:
به مجموعه‌ای از جماعت انسانی که از یک منشا و نژاد برخاسته‌اند و دارای زبان و فرهنگ و تاریخ مشترک دیرینه‌اند «قوم» گفته می‌شود و به مجموعه‌ای از اقوام که در درون مرزهای یک کشور معین زندگی می‌کنند و تابعیت مشترک و دولت آن را دارند «ملت» گفته می‌شود و انسجام قومیت‌ها و ملت‌سازی، تابعی از «هویت ملی» است. در واقع موضوع «هویت ملّی» یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های تثبیت نظام‌های سیاسی بوده که انسجام ملی و آرامش سیاسی از مهم‌ترین دستاوردهای آن است. به همین لحاظ صاحبنظران سیاسی معتقدند جوامع سیاسی در مرحله گذار به فرآیند توسعه بایستی »حران هویت» را پشت سرگذاشته و به هویت ملّی که ابزار ملّت‌سازی، مشارکت سیاسی و توسعه است، برسند. در واقع یکپارچگی و همگونگی ملی که خود از منابع ملی قدرت هر کشوری تلقی می‌شود، خود تابعی از روند «هویت ملی» می‌باشد، کشورهای با تنوع قومی در مرحله گذار از بحران هویت با چالشی بس مهم مانند شکاف‌های قومی، زبانی و مذهبی مواجه هستند. این شکاف‌ها از موانع رسیدن به هویت ملّی به «معنای گذرا از ارزش‌های پیشینی مانند نژاد، تبار، زبان و مذهب به ارزش‌های پیشینی مانند منابع اقتصادی مشترک، حکومت مشترک و احساس روان شناسانه مشترک ملّی»1 هستند، لذا تلاش برای اتخاذ تدابیر و سیاست‌های موثر برای همگرایی ملی که قطعاً رهیافت آن رویکردهای قهری و میلیتاریستی نخواهد بود به عنوان یک ضرورت ایجابی در مهار هر گونه واگرایی قومیتی از اهم وظایف حاکمیت‌هاست.

همگونگی ملی و راهکارها:
یک پیمایش تاریخی از نظام‌های سیاسی نشانگر آن است دولت‌هایی که با انتخاب سیاست «یکپارچگی ملی» از روش‌های قهری و اهرم زور استفاده نموده‌اند عملاً نتوانسته‌اند در دراز مدت بر چالش قومیت‌ها فائق آیند. اینگونه نظام‌های سیاسی با فراهم شدن حداقل شرایط چالشزای قومیتی مثل تضعیف حاکمیت مرکزی، اهانت به شأن و منزلت قومی و دخالت فرصت‌طلبان داخلی و خارجی با بحران‌های قومیتی و مسئله واگرایی قومی – مذهبی مواجه شده‌اند. به نظر می‌رسد بهترین رهیافت، حرکت به سوی همگونگی ملی با انتخاب و اتخاذ شیوه‌های دموکراتیک است که در این راستا خرده فرهنگ‌ها و هویت‌های قومی محلی با شعار «وحدت در عین کثرت» به رسمیت شناخته می‌شوند و سامان سیاسی و ملی محور برنامه‌های دولت قرار می‌گیرد. بی‌شک این امر در انتخاب استراتژی سه‌گانه «عدالت در توزیع قدرت»، «عدالت در توزیع ثروت» و «عدالت در منزلت» بین قومیت‌ها میسر خواهد شد.

مسئله قومیت‌ها در ایران و ترک‌های آذربایجان:
واقعیت این است که مسئله قومیت‌ها بدان صورت که در کشورهای دیگر وجود داشته در ایران مطرح نبوده است. در طول تاریخ این کشور هویت‌های قومی و زبانی بیشتر در قالب ایلات و عشایر تجلی یافته است تا به صورت اقوامی واحد و یکدست. حتی موارد متعددی از اختلافات و برخوردهای ایلیاتی در میان کردها و ترک‌ها و... وجود داشته است.
تا پیش از دهه 1300 در ایران هیچگونه جنبش قومی که حاکی از سیاسی شدن شکاف‌های قومی – مذهبی و زبانی بوده باشد ؛ مشاهده نمی شود تنها ظهوردولت مدرن و متمرکز در این سالها بود که ایلات و عشایر را در قالب اقلیت قومی و زبانی رودروی دولت مرکزی قرار داد. رضا خان سیاست اسکان (تخته قاپو) را در مقابل ایلات و عشایر در پیش گرفت و با استفاده از ارتش منظم، قدرت عشایر را در هم شکست وآنها را خلع سلاح نمود. این تقابل بین دولت مرکزی و ایلات و عشایر در قالب حاد شدن مسائل قومی، زبانی و مذهبی تجلی یافت و آنها را در مقابل دولت بسیج نمود. در دوره پهلوی دوم نیز «پان فارسیسم» اساس برنامه‌های دولت قرار گرفت و یکپارچگی قومی وتسلط فرهنگ غالب فارسی با ابزارهای متفاوت ادامه یافت2.

عوامل گسست همگونگی ملی وتشدیدواگرایی قومی – مذهبی، در بعد از انقلاب نیز ادامه یافت. در این خصوص با وقوع انقلاب اسلامی که اقتدار حکومت مرکزی رو به ضعف نهاد بازهم شکاف‌های اجتماعی پدیدار شد. درگیری‌ها در استان‌های مرزی ازکردستان آغاز گشت و به نقاط مرزی دیگر ازجمله خوزستان و گنبد کاووس کشیده شد که با تقویت تدریجی حکومت مرکزی این شکاف‌ها به سمت انسجام هدایت شد. لیکن در طول بعد از انقلاب و حتی در سالهای اخیرنیز این گونه جریان‌ها با خصلت واگرایی قومیتی به صورت پراکنده مشاهده شده است که در صورت عدم به کارگیری تدابیر منطبق بر عقلانیت سیاسی بازهم شاهد این گونه جریان‌ها خواهیم بود. پر واضح است از بین اقوام مختلف ایرانی ترک‌های آذری در طول تاریخ کمترین گرایش به سمت واگرایی قومی ـ مذهبی داشته‌اند به طوری که در ادغام خود در تمام لایه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حتی در سطوح بالای جامعه بیشترین سهم را دربین اقوام ایران داشته و به یک همگونگی و ادغام ملی رسیده‌اند3.

نگارنده بر این اعتقاد است دلایل اصلی این امر یعنی موفقیت آذربایجانی‌ها در گرایش به همگرایی ملی، دو عامل مذهب و امکان حضور موثر در سطوح مختلف قدرت بوده است. در واقع با بررسی نخبگان موثر در راس هرم قدرت نظام سیاسی در بعد از انقلاب، مشاهده می‌کنیم که ترک‌های آذری بیشترین نقش را بر عهده داشته‌اند حضور مقام معظم رهبری، آیت‌الله موسوی اردبیلی، میرحسین موسوی، و تعداد زیادی از شخصیت‌های ترک آذری گویای نقش آذربایجانی‌ها در تصمیم گیری‌های سطح بالای کشور بوده است.

در این خصوص باید گفت مردم آذربایجان به اسلام و تشیع و پیروی از نهضت عاشورا، ایرانی و سپس آذری بودن در طول تاریخ افتخار نموده‌اند و این مقوله‌ها را هیچگاه در عرض هم ندانسته و همیشه بر هویت ملی پافشاری کرده اند. نگاهی به نقش آذری‌ها در تحولات تاریخی گذشته، همه گویای حس وطن پرستی مردم قهرمان آذربایجان بوده است: مقاومت آذربایجان در برابر یورش عثمانی، ایستادگی قهرمانانه در برابر تجاوز روس، نقش آفرینی تعیین کننده در پیروزی نهضت مشروطیت، مشارکت جدی در نهضت ملی شدن صنعت نفت، از بین بردن توطئه پیشه وری در تجزیه آذربایجان، آفرینش جنبش تاریخی 29 بهمن، تأثیر گذاری در پیروزی انقلاب اسلامی و در نهایت ایفای نقش تاریخی در دفاع مقدس با حماسه سازان لشگر 31 عاشورا همراه با مردم ایران اسلامی همه و همه بیانگر حضورتعیین کننده مردم غیور آذربایجان در تاریخ ایران عزیز بوده است.

آسیب‌شناسی اعتراضات آذری‌ها در روزهای اخیر:
هر چند اهانت روزنامه ایران همچون جرقه‌ای بود که آذری‌ها را به واکنش واداشت اما روند روبه گسترش این اعتراضات که بعضاً همراه با خشونت گردیده نشان می‌دهد که مسئله بوجود آمده فراتر از توهین یک روزنامه بوده و می‌بایستی با تعمق بیشتر آن را مورد کالبد شکافی قرار داد. لذا در بررسی و ریشه یابی اعتراضات اخیر در آذربایجان مسایل را باید یکسویه تفسیر نکرد نباید برابر تئوری «توطئه» که همیشه در طول تاریخ این کشوردستاویز اصلی مسئولان حاکمیتی و عده‌ای از کارشناسان سیاسی بوده است ریشه چالش‌های اجتماعی و سیاسی کشور را در خارج از مرزها جستجو کرد (شاه نیز دلیل اصلی واژگونی حکومت خود را دخالت بیگانگان می‌دانست) در این خصوص نگارنده بر این باور است در ریشه یابی مسائل اخیر آذربایجان باید از سه منظر مسئله را مورد بررسی قرار داد.

الف: سوءتدبیر: آقای ‌هاشمی رفسنجانی در همایش ‹‹تنوع فرهنگی و همبستگی ملی ›› که درهفته گذشته برگزار گردید علت اصلی مسائل بوجود آمده در آذربایجان را سوء تدبیر خواند. در واقع باید گفت در طول سالهای گذشته بعضا سیاست‌هایی درکشور به مرحله اجرا در آمده که روند مسائل قومیتی را در آذری‌ها تشدید و تحریک نموده است که خود نشانگر سوء تدبیر می‌باشد که به پاره‌ای از آنها اشاره می‌گردد:

1ـ طی سال‌های اخیر در مهمترین رسانه کشور بارها آذربایجانی‌ها به تحقیر کشیده شده‌اند، تهیه برنامه‌هایی که در آن ترک‌ها پایین ترین موقعیت اجتماعی را داشته‌اند ( آذربایجانی را در نقش دربان یا درلباس رفتگر شهرداری و... نشان داده‌اند).

2ـ نگاهی به روند توسعه در استان‌های آذری نشین با بیش از 30 میلیون نفر جمعیت و مقایسه آن با روند توسعه در استان‌هایی نظیر اصفهان، کرمان، یزد تناقض انگیز بوده است.

3ـ حرکت‌های فرهنگی غلط که نشانه‌هایی از گرایش به تفکر پوشالی «پان فارسیسم» بوده و نمونه آن را انتخاب شعار ستارگان پارسی برای تیم ملی فوتبال در جام جهانی آلمان شاهد بودیم که با اعتراض نمایندگان آذری خنثی گردید و...

ب ـ دخالت بیگانگان: صاحب نظران سیاسی معتقدند یکی از عوامل مهم در مسئله قومیت‌ها در ایران تحریکات فراملی از سوی قدرت‌های بین المللی است ))4

در این راستاتلاش آمریکا برای ایجاد غائله‌های قومی در ایران و اظهار نظر مقامات آمریکایی و صهیونیستی در باکو در حمایت از ایده آذربایجان واحد همه شواهد محکمی است که رد پای بیگانگان را در شعله ور نمودن مسائل اخیر آذربایجان نشان می‌دهد.

ج) فرصت طلبان: سالها است عده‌ای با آرمان وایده «پان ترکیسم» زندگی می‌کنند و رویای تجزیه ایران و تشکیل آذربایجان واحد را در سر می‌پرورانند. این عده که از حمایت مردمی برخوردار نبوده و با چالشی به نام «بحران هویت» روبه‌رو هستند با فرصت‌طلبی و طرح مسائل و مشکلات قومی و دامن زدن به آنها در شرایط خاص در صدد رسیدن به اهداف غیر مشروع خود هستند و در این خصوص قطعاً نقش این اپورتونیست‌ها در مسائل اخیر آذربایجان و به آشوب کشیدن اعترافات آرام مردمی غیرقابل اجتناب است.

بر این اساس نظام جمهوری اسلامی بایستی با تدبیر و رفع چالش‌های قومیتی آذربایجان انسجام ملی را که با سیاست همگرایی ملی میسر خواهد بود به مرحله عمل در آورد و فرصت طلبان بدخواه را نا امید سازد.

لذا نگارنده امیدوار است نظام در کنار اقدامات جدی دیگر تدابیر لازم را با نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی و با محوریت نیروهای معتقد به انقلاب اسلامی،برای تشکیل فرهنگستان زبان و ادبیات آذری انجام دهد و به منظور اجرایی کردن اصل پانزدهم قانون اساسی برنامه ریزی‌های لازم جهت تدریس زبان ادبیات آذری با محتوایی در شأن نظام جمهوری اسلامی و در مناطق آذری نشین و در محدوده اصل مذکور انجام دهد.

در پایان باید به این واقعیت اشاره کرد که فرزندان شاه اسماعیل صفوی ( که برای اولین بار با ایده تشکیل دولت مرکزی قدرتمند نظام ملوک الطوایفی را منسوخ و ایرانی قدرتمند را به جهان عرضه کرد)، ستارخان و باقرخان آذری بودن خود را در طول تاریخ در هویت ملی و ایرانی بودن جستجو کرده‌اند.

علی محمدی ایروانلو عضو شورای شهر سلماس از استان آذربایجان غربی

یاداشت‌ها:
1- فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره اول، بهار 1377 ص51
2- مرتضی محمد،میرزایی، تراژدی شورها،تهران، انتشارات روزنه، ص136
3- همان،ص140
4- حمید احمدی، قومیت و قوم گرایی در ایران، اطلاعات سیاسی،اقتصادی، شماره 116-115، فروردین و اردیبهشت 1376، صص 7

 

بمب دیپلماتیک در زمین بوش


 


 


 

آرشیو مقالات و تحقیقات مجید زواری                  در نظر سنجی این وبلاگ شرکت کنید 


 


 


 

انرژى هسته اى و ضرورت هاى زمانه 2